سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
آیت الله العظمی جوادی آملی

حوزه/ حضرت آیت الله جوادی آملی در شرح نامه‌هاي نهج‌البلاغه به شرح نامه پنجاه و نهم حضرت امير(ع) كه به مسئله پرهيز از پيروي هواي نفس است پرداخته و بيان داشتند: حضرت امير(ع) فرمود انسان در خيلي از جاها توفيق اجراي عدل را از دست مي‌دهد، چون هوي و هوس با عدل سازگار نيست.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق این هفته خود كه در نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد ضمن تبريك ايام عيد و ميلاد حضرت زهرا(سلام الله عليها) در ادامه شرح نامه‌هاي نهج‌البلاغه به شرح نامه پنجاه و نهم حضرت امير(عليه السلام) كه به مسئله پرهيز از پيروي هواي نفس است پرداخته و بيان داشتند: حضرت امير(ع) فرمود انسان در خيلي از جاها توفيق اجراي عدل را از دست مي‌دهد، چون هوي و هوس با عدل سازگار نيست. عدل اين است که هر چيزي در جاي خود قرار بگيرد، هوي آن است که هر چيزي به نفع خود آدم باشد، اين هوي با آن عدل اصلاً سازگار نيست. فرمود اختلاف, هوي و گرايش‌ها و ميل‌هاي متعدّد مانع است در بسياري از موارد جلوي عدل‌پروري و عدل‌گستري را مي‌گيرد.

ايشان در ادامه اظهار داشتند: همين نامه چند سطري به شش يا هفت اصل حقوقي و نظام ديني برمي‌گردد. فرمود: اولاً حق‌محور باشيد، يک؛ و اين حق‌مداري را نسبت به همه حفظ بکنيد، دو. نسبت به يک عدّه حق و عدل را رعايت بکنيد، نسبت به يک عدّه رعايت نکنيد، اين ظلم است. بعد فرمود شما اگر عدل را رها کنيد در قبالش چه چيزي را مي‌خواهيد بگيريد؟ يک وقتي انسان يک کالايي را مي‌دهد و معامله مي‌کند يک چيزي مي‌گيرد. يک وقت است که يک کالايي را مي‌دهد و چيزي نمي‌گيرد. يک وقت است که يک کالايي را مي‌دهد و سَمّ مي‌گيرد. اگر عدل را عمل نکرديد اين معنايش صِرف ترک عدل که نيست. عدل را دادي و ستم را گرفتي، اين مي‌شود خسارت، چون انسان خود سرمايه را مي‌بازد.

حضرت آيت الله جوادي آملي در ادامه سخنانشان با اشاره به اينكه انسان‌ها داراي استعدادهاي مختلف مي‌باشند اما همه در برابر قانون يكسان مي‌باشند, اذعان داشتند: فرمود اين شانه که بالاخره انسان موي سر و صورت را با آن شانه مي‌کند اينها يک پستي و بلندي ندارد يکدست است، فرمود مردم مثل دندانه شانه هستند، اگر بخواهند يک مشکلي را حل کنند يکي بلند بشود يکي پايين باشد اين مشکل حل نمي‌شود. البته استعدادها مختلف است و شرائط مختلف است، ولي در رعايت قوانين همه يکسان هستند، همه در برابر قانون يکسان هستند، ولو قانون‌ها فرق مي‌کند. قانون بزرگ‌تر، قانون کوچک‌تر، قانون زن، قانون مرد، قانون باسواد، قانون بي‌سواد، قانون کسي که خيلي رشد علمي دارد با کسي که رشد علمي ندارد قانون‌ها فرق مي‌کند و اما همه در برابر قانون مساوي هستند. اين دو اصل حقوقي کاملاً از هم جداست. قانون يک مرجع با يک مقلّد فرق مي‌کند، قانون يک انسان خوش‌استعداد با درس‌نخوانده فرق مي‌کند؛ اما وقتي قانون درس‌نخوانده اين شد و قانون درس‌خوانده آن شد، اين طور نباشد که درس‌نخوانده محکوم به قانون باشد و درس‌خوانده محکوم به قانون نباشد. قانون‌ها فرق مي‌کند، يک؛ همه در برابر قانون يکسان هستند، اين دو. قانون کسي که در ابتدايي است با دانش‌آموز است با دانشگاه که ارشد مي‌خواند يا متخصص است يا فوق تخصص است يا دکترا است قانون‌هايشان فرق مي‌کند. اما همه در برابر قانون يکسان هستند، اين طور نيست که قانون در برابر اين اجرا بشود و در برابر او اجرا نشود، اين دو اصل حقوقي بايد از هم تفکيک بشود و رعايت شود.

ايشان در ادامه بيان داشتند: فرمود آنچه را که ديگران نسبت به تو بکنند نمي‌پسندي، يک؛ آنچه را که ديگران نسبت به يکديگر بکنند تو نمي‌پسندي، دو؛ هيچ کدام از اينها را انجام نده، سه.  و آن نفس ما ترازوي خوبي است ما از چه چيزي بدمان مي‌آيد و از چه چيزي خوشمان مي‌آيد ديگران هم همين طور هستند. اين نفس خود را بذل بکن، بازسازي بکن، بازرساني بکن، مگر اميد رحمت الهي را نداري؟ مگر از عذاب الهي نمي‌ترسي؟ اين نفس را بازرسي بکن که چه مي‌کند و چه نمي‌کند؟ اين محاسبه براي همين است. خيلي از بزرگان دستور دادند که شب و روز يکساعت يا نيم ساعت انسان خلوت بکند که من در اين 24 ساعت چه کردم؟! قلب چه کسي را رنجاندم؟ دل چه کسي را به دست آوردم؟ چه مال حلالي را به دست آوردم؟ چه مال حرامي را گرفتم؟ چه حرف خوبي زدم؟ چه حرف بدي زدم؟ چه نماز مستحبي خواندم؟ چه قضاي نمازي را به جاي آوردم؟ چه کار خلافي کردم؟ چه کار وفاقي کردم؟ فرمود بازسازي بکن!

معظم‌له اذعان داشتند: اين زندگي حالا هفتاد سال يا هشتاد سال، جاي امتحان است. ما هشتاد سال داريم کنکور مي‌دهيم، هيچ لحظه‌اي انسان از آزمايش الهي بيرون نيست. انسان وقتي يک کنکور مي‌دهد فرض کنيد در يک روز و براي يکسال يا سه چهارسال راحت است. ما هشتاد سال کنکور مي‌دهيم براي هشتاد ميليارد ميليارد ميليارد ميليارد و ابد! اين هشتاد سال کنکور براي ابد زمان کمي است. ما اگر يک مدت محدودي داشتيم بعد از مرگ، مي‌گفتيم به اندازه بايد تلاش و کوشش بکنيم، اگر ما يک موجود ابدي هستيم، ابد نه زمان برمي‌دارد نه زمين. موجودات مادي مکان و زمان و تاريخ برمي‌دارند؛ ما يک چنين عالمي در پيش داريم.

ايشان در پايان سخنانشان به ضرورت خدمت به جامعه و تأمين روزيِ حلال اشاره كرده و اظهار داشتند: فرمود اين معنا را بدان که اگر به مردم خدمت کردي، نه تنها چيزي کم نداري، نه تنها عدل دادي و عدل گرفتي، حق دادي و حق گرفتي، يک معامله پاياپاست، اين طور نيست. تو استاندار ما هستي و يک حقوقي داري، اگر به معيشت مردم، اشتغال مردم، توليد مردم، تأمين زندگي مردم کردي، چند تا کار کردي: يکي اينکه حقوق خود را گرفتي، اين حقوق حلال است؛ يکي اينکه رضاي مردم را جلب کردي که اين پشتوانه خوبي است؛ اما اينها يک امور جزئي است. فرمود بدان آن خدمتي که تو به مردم مي‌کني، در قبال آن پاداشي که از ناحيه مردم به وسيله ذات اقدس الهي؛ يعني در حقيقت به دستور الهي به تو مي‌رسد اصلاً قابل قياس نيست. تو کارمند ما هستي و حقوق مي‌گيري، وقتي به مردم خدمت کردي، اين عدل است. حقوق تو حلال است مردم هم راضي هستند و از تو حمايت مي‌کنند. اما تا اينجا ختم نمي‌شود! حکم الهي که بهشت است منتظر توست. آن ديگر قابل قياس نيست. رضاي مردم که زمينه رضاي الهي را به همراه دارد، آن تأمين سعادت ابد است براي تو. اين است که مي‌تواند نظام اسلامي را اداره کند، اين است که مي‌تواند جامعه مسلمانان را اداره کند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha